انرژی عشق و تجلی انسانیت

بیایید از یاد نبریم: عشق لطافت است. یک روح سخت ، اجازه نمی دهد دست خداوند آنرا مطابق میل خود شکل بخشد.

انرژی عشق و تجلی انسانیت

بیایید از یاد نبریم: عشق لطافت است. یک روح سخت ، اجازه نمی دهد دست خداوند آنرا مطابق میل خود شکل بخشد.

مسئولیت انسان بودن!!


 

زندگی نه از خواسته ها ،که از اعمال انسان

 ساخته می شود

 

وقایع اجتناب ناپذیر همیشه اتفاق می افتند .  برای غلبه بر اجتناب ناپذیر ، به نظم و   صبر نیاز  

 

داری؛  و امید .  وقتی امید وجود نداشته باشد ،آدم نمی تواند نیرویش را  برای مبارزه با غیرممکن  

 

هدر بدهد .  

 

مسئله، امید به آینده نیست؛ مسئله، بازآفرینی  گذشته است .  بازسازی زندگی دشوار نیست ؛  

 

کافیست آدم آگاهانه، با همان نیرویی  ادامه بدهد که قبلا داشت و از این نیرو به نفع خود استفاده  

 

کند .  

 

 هر کار که  میتوانستیم بکنیم و نکردیم، بر باد می رود و هیچ اثری از آن نمی ماند .  زندگی از 

 

 رفتارهای ما تشکیل شده و خداوند وادارمان می کند امور مشخصی را از سر  بگذرانیم .  دلیلش  

 

مهم نیست، کاری هم از دست ما برنمی آید تا از این امور فرار کنیم.   تنها راه ،فراموش کردن  

 

گذشته ی تردید آمیز و خلق گذشته ی تازه ایست .  اگر  بایستیم و به وقایع اجتناب ناپذیر فکرکنیم،  

 

به این نتیجه می رسیم که برای رسیدن   به چیزی که می خواهیم، ناتوانیم  .  

 

درد هرگز ازبین نمی رود اما تلاش وعمل برای  تحقق ساختن خواسته ها، تحملش را آسان تر  

 

می کند . رنج نمیتواند آزاری به تن خسته  برساند .  

 

گاهی لازم است آدمی با خدا منازعه کند! فاجعه ، زمانی به زندگی هر انسان  راه می یابد؛ این   

 

فاجعه ممکن است نابودی یک شهر باشد ، یا مرگ فرزند، یا  اتهام بی دلیل ، یا بیماری ایی که 

 

 آدم را برای همیشه فلج کند .  در آن لحظه ،خدا ، انسان را به مبارزه می طلبد و او را وا میدارد تا  

 

به این سوال پاسخ دهد : 

 

 "چرا محکم به این هستی کوتاه و سرشار از رنج چسبیده ای؟ معنای تلاش  تو چیست؟ " 

 

 کسی که پاسخ این سوال را نمی داند، تسلیم می شود ؛ اما کسی که  به دنبال معنایی برای  

 

هستی باشد، احساس می کند که خدا عادل نیست و سرنوشت خویش را به مبارزه میطلبد.  

 

دراین لحظه، آتشی از نوع دیگر، از آسمان فرود می آید ...  نه آتشی کشنده، بلکه آتشی که دیوار  

 

های کهن را از هم میدرد و امکانات واقعی  هرانسان را بر او می نمایاند . ترسو ها هرگز نمیگذارند  

 

قلبشان دراین آتش  بدرخشد ؛ فقط  مایلند که  وضعیت جدید ،هر چه سریع تر  به وضعیت قبلی  

 

برگردد، تابتوانند به  زندگیشان ادامه دهند و به همان شیوه ی مرسومشان فکر کنند .  

 

 امّا شجاعان، کهنگی  را در آتش انداخته و حتی به بهای رنج درونی عظیم، همه چیز ، حتی خدا  

 

 را کنار گذاشته و پیش می روند .  

 

خدا با خشنودی از آسمان لبخند می زند، زیرا خواسته ی او  همین بوده، که هرکس مسئولیت  

 

زندگی خویش را در دست بگیرد .  زیرا در تحلیل  نهایی، خدا بزرگترین هدایا رابه بندگان خود داده  

 

 است : قدرت انتخاب و تعیین کردارخویش .  

 

تنها مردان و زنانی که در قلب خویش شعله  ی مقدس را دارند ،  می توانند با خدا روبرو شوند .  و  

 

تنها آنها راه بازگشت به عشق او را می شناسند، 

 

 چرا  که  آنها می فهمند که :  

  

فاجعه  ،  تنبیه  نیست  

 

مبارزه است . 

 


از شک می گریزیم، واز شکست، واز لحظات دودلی . اما خدا رحیم است  

و مارا به مغاک واقعیت اجتناب ناپذیر می راند تا نشانمان بدهد  

که انسان باید سرنوشت خود را انتخاب کند، نه اینکه آنرا بپذیرد.


 برگرفته از کتاب : کوه پنجم

اثر : پائولو کوئلیو

انتشارات: کاروان