_ می خواهم روحم را آزاد کنم تا بتواند از تمامی عطایای یک روح لذت ببرد.
هنگامی که چنین چیزی ممکن باشد، سعی نمی کنم پستی وبلندی های ماه را
بشناسم، و یا پرتوهای خورشید را تا سرچشمه شان پی بگیرم. نمی کوشم زیبایی
یک ستاره، یا انزوای تصنعی یک انسان را درک کنم.
آن گاه که رهایی روحم را بیاموزم، از سپیده دم پیروی می کنم و در طول زمان،
با او باز می گردم. آن گاه که رها کردن روحم را بیاموزم، در جریان های
مغناطیسی ای غوطه ور خواهم شد، که به درون اقیانوسی جاری اند که در آن،
تمامی آب ها گرد می آیند تا روح جهان را تشکیل دهند.
آن گاه که رها کردن روحم را بیاموزم،
می کوشم برگ شکوهمند آفرینش
از آغاز بخوانم...
جان موییر
سلام بر شهید عشق و لطافت
سلام بر حسین فاطمه و علی
سلام بر ثار الله
_ و امروز،
زیر چکمه ی اندیشه هایمان، پیکر مظلومان را له می کنیم،
سرهایشان را برنیزه های نادانی می افرازیم و کف مهربانان را، با
میخ های اعمالمان بر صلیب خودخواهی می کوبیم، و خود،
بر مصائب حسین (ع) می گرییم.
_ و دیروز حسین (ع) گفت: کجاست یاری کننده ای که مرا یاری کند!
الا ترنم بهاری خدا کند که بیائی
قطعه ی گمشده ای از پرپرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاریست، نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
اللهم عجل لولیک الفرج
خدایا ، به من آرامش ببخش تا بپذیرم آن چه را نمی توانم
تغییر دهم .
به من شهامت ببخش تا تغییر دهم آن چه را می توانم .
و به من فرزانگی ببخش تا تشخیص دهم تفاوت این دورا.
سلام. سلام به اینجا ، به دنیای قشنگ دلم. خیلی وقته که واسه دلم ننوشتم!
به این معتقدم که وقتی آدم حرفی برای گفتن نداره بهتره سکوت کنه اما
جالبه که وقتی خیلی حرفا تو دلته و ندونی از کجا شروع کنی، اونوقته که
خواه ناخواه سکوت خودش پهن میشه!
نمی دونم از چی بنویسم ، از عشق یا نفرت! خوب مسلمه که اگه از خوبیها
بگم انرژی عشق فعال میشه و اگه از بدیها بگم انرژی نفرت.
خدای من این در جهت اهدافم نیست که از نفرت بگم! برای اینکه بخوام
طوری که تو ازم راضی باشی زندگی کنم، باید انرژی عشق و محبت رو
فعال کنم ، عشق ؛ همون چیزی که از جمال تو نشات می گیره...
خدایا کمک کن تا بتونم به اهدافم برسم. کمک کن تا لیاقت زندگی کردن
رو داشته باشم. لیاقت انسان بودن رو...
خدای من کمک کن تا هیچوقت فراموش نکنم که :
زندگی نه از خواسته ها ، که از اعمال هر انسان ساخته
می شود .
خدای من احتیاج دارم تا بیشتر به مفهوم این کلمات برسم :
هیچ فرصتی استثنایی نیست. خدا فرصت های زیادی به
آدمیان داده است .
خدایا می ترسم از لحظه ای که از روی عادت زندگی کنم و خودم
متوجه نشم!
خدای من احساس می کنم الان وقتیه که باید به حرفهایی که جهان برای
گفتن داره ، گوش بدم و صبور باشم اما می ترسم که در جستجوی گنج
افسانه ی شخصیم باشم ، بی آنکه واقعا بخوام افسانه ی شخصیم رو
زندگی کنم...
خدای من بخاطر همه ی شک هام ، بخاطر همه ی ترس هام، و بخاطر
ایمان ضعیفم و بخاطر همه ی ناتوانیم ببخشم و بهم برکت بده ؛
یا لطیف
باور دارم که :
اگر تمام عقاید پیش پنداشته را درباره ی خوشبختی ، عشق
و حقیقت انکار کنیم :
کشف می کنیم از آن چه می جوییم جدا نیستیم .
باشد که انرژی عشق با طلوع آفتاب وجودش متجلی شود .
آمین
سلام ............... به دنیای قشنگم! به اینجا ! به هواش ! به همه چیزش !...
به دنیای قشنگ دلم!
خیلی وقته که نیومدم اینجا. خیلی وقته که هوای توش راکد مونده. یه نمه دلتنگ
بودم. فقط یه خورده! اندازه ی همون پای مورچه کوچولو!
دلم نمیخواد از اون لحظه های ... چیزی بگم. همه چیزش پر !
شاید به یه همچین لحظاتی احتیاج داشتم تا محکی باشه واسه خودم و راستی
و درستیه هر چی که اینجا گفتم! تا ایمانمو به *عشق* و انرژیش بسنجم! و...
جدا کمکم کرد. این رو هم فهمیدم تا آدم خودش نخواد چیزی کمکش نمیکنه.
فعلا فرصت زیادی ندارم، آپ میکنم تا جو دنیام عوض شه. دلتنگی همه جاشو گرفته
بود....... حالا بهتر شد.
راستی من همه ی آدمای دنیارو دوست دارم. بخصوص اونایی رو که دوستم
دارن. و اونایی که شهامت و ایمان دارن و اونایی که خودشونو دوست دارن و اونایی
که هیچوقت زمان رو برای بهتر شدن و بهتر عمل کردن دیر نمیدونن و عاشقای
باایمان رو و...
دل خودمو! مهمترین چیزی که تو دنیام وجود داره.
همه میتونن شاد و خوشبخت باشن درست مثل فرشته ها تو نقاشی! هیچ دلیلی
واسه اینکه اینطور نباشه وجود نداره....هیچی.
**من از آغاز این جا بوده ام
وتا پایان نیز خواهم بود؛
زیرا وجود مراپایانی نخواهد بود.
روح انسانی فقط پرتوی از آن مشعل فروزان است که خداوند
در روز نخست آفرینش از خویش جدا کرده است...**
از:جبران خلیل جبران
شاد باشیم و یگانه