برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
تو را به خاطر بوی لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان
برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید ...
دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...
دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...
دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و ...
برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ...
دوست می دارم ...
" پل الووار ، ترجمه احمد شاملو "
....................................................................................
پی نوشت(1):
کی به کیه، تو را بخاطر "عشق" دوست می دارم
نه بخاطر "حماقت"
تو را بخاطر "تمامی ارزش هایم" دوست می دارم
نه بخاطر "حقارت"
تو را بخاطر "جهان بزرگم" دوست می دارم
نه بخاطر "کوچکی رویاهایم"
....................................................................................
پی نوشت(2):
حالا هر چی، اما معتقدم که "دوست داشتن" واقعیه!
هر چقدر هم پشت ابر بمونه و همه اصرار داشته باشن که نیست، اما "حقیقته"...