در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
خدای من ؛ تو لحظات خوشی بود که فهمیدم آدما برای رسیدن به جایگاه
حقیقی انسانیت باید همیشه پرشور، شیفته و باعشق زندگی کنند ؛ اما
همیشه تو آزمایشهای سخت زندگی هستش که این حقایق محک می خورن.
خدای من ؛ یادم دادی که اگه تصمیمم رو برای زندگی با عشق ، وسط
مشکلات عوض کنم، اونوقته که پرتوهای هدایتگرت رو گم میکنم و لایق
همنشینی با ملعونان میشم...
بخت یعنی اندوختن عشق ، و بدبختی یعنی انباشتن نفرت. آن که
دروازه ی مشکلات را نشناسد ، روزی آن را باز می گذارد تا فاجعه
به درون آید.
الهی! عاجز و سرگردانم، نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم...
خدایا کمک کن تا بتونم به اهدافم برسم. کمک کن تا لیاقت زندگی کردن
رو داشته باشم. لیاقت انسان بودن رو... و همیشه یادم بمونه که :
تصمیم های خداوند از قدرت درک ما خارج است ، اما همیشه به سود
ما می باشد وهمیشه این جمله یادم بمونه :
در پی رویاهایت باش ، چرا که تنها آنان که خجالت زده نباشند می توانند
شکوه خدایی را تجلی بخشند...
فقط پذیرفتن اینکه خدا در همه ی دردها کنار ماست، باعث میشود
که از تاریکی بیرون بیاییم ....
خدا هر اشتباهمان را درست می کند ، هر قلب شکسته ای را
ترمیم می کند و هر دل خالی که به سمت او آمده را پر می کند ....
خدا خودش با آنها خواهد بود ....
با این حال ؛
آیا برای فرار از این فقدان ، دست از تجربه ی عشق می کشی؟
باور دارم که :
همه چیز برای آنها که خداوند را دوست دارند ، خوب پیش میرود.
رزم آور نور ، همواره می تواند میان صلابت و رحم، تعا دلی برپا
سازد.
برای نزدیکی به رویا یش ، اورا اراده ای محکم باید، و ظرفیتی
شگرف برای تسلیم : هرچند هدفی دارد ، اما راه رسیدن به آن،
همواره سازگار با گمانه ی او نیست.
پس رزم آور انظباط و محبت را به کار می گیرد.
خدا هرگز فرزندانش را رها نمی کند _ لیک برنامه های او
نامشخص است و راه را براساس گام های ما شکل می دهد .
انظباط و تسلیم ، رزم آور را شور می بخشد .
روزمرگی هرگز نمی تواند رهنمای گام های مهم باشد .