انرژی عشق و تجلی انسانیت

بیایید از یاد نبریم: عشق لطافت است. یک روح سخت ، اجازه نمی دهد دست خداوند آنرا مطابق میل خود شکل بخشد.

انرژی عشق و تجلی انسانیت

بیایید از یاد نبریم: عشق لطافت است. یک روح سخت ، اجازه نمی دهد دست خداوند آنرا مطابق میل خود شکل بخشد.

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم


تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم 

تو را به خاطر عطر نان گرم 

برای برفی که آب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام 

دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

تو را به خاطر بوی لاله های وحشی

به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان

برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم

تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید ...

دوست می دارم

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... 

دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ... 

دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و ... 

برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ... 

دوست می دارم ...

" پل الووار ، ترجمه احمد شاملو "

برگرفته از احمد شاملو
....................................................................................
پی نوشت(1):
کی به کیه، تو را بخاطر "عشق" دوست می دارم
نه بخاطر "حماقت"
تو را بخاطر "تمامی ارزش هایم" دوست می دارم
نه بخاطر "حقارت"
تو را بخاطر "جهان بزرگم" دوست می دارم
نه بخاطر "کوچکی رویاهایم"
....................................................................................
پی نوشت(2):
حالا هر چی، اما معتقدم که "دوست داشتن" واقعیه!
هر چقدر هم پشت ابر بمونه و همه اصرار داشته باشن که نیست، اما "حقیقته"...

نظرات 7 + ارسال نظر
تنها جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:37 ق.ظ http://sotehdlan.blogfa.com

من به آمار زمین مشکوکم/اگر این سطح پر از آدمهاست/پس چرا این همه دلها تنهاست...!/بیخودی میگویند هیچکس تنها نیست/ چه کسی تنها نیست!همه از هم دورند...../همه در جمع ولی تنهایند/من که در تردیدم تو چطور؟ سهراب سپهری

داوود... جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:41 ب.ظ http://nenawa.blogfa.com/

سلام جناب......
ممنون از لطف شما. نمیدونم کجای دنیا هستم و نمدانم نظر ارباب در مورد من چیست ولی شما برایم دعا کنید تا عاشق باشم......
مواظب خودتون باشید....

یازهرا........

رضا شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:22 ق.ظ http://island1383.persianblog.ir

الهی سینه ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی و آن دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست ....دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
دلم پر شعله گردان سینه پر دود
زبانم سخن به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرورد
دلی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گر میکند آتش گدائی
دلم را داغ عشقی برقبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده
سخن گر سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب از او آبی ندارد
دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو به غایت دوستی دور
بده گرمی دل افسرده ام را
فروزان کن چراغ مرده ام را
ندارد راه فکرم روشنائی
زلطف پرتوی دارم گدائی
اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینه ای راز
ز گنج راز در هر کنج سینه
نهاده خازن تو صد دفینه
ولی لطف تو گر نبود به صد رنج
پشیزی کس نیابد زان همه گنج
چون در هر کنج صد گنجینه داری
نمی خواهم که نومیدم گذاری
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو میباید دگر هیچ .......دگر هیچ .............


رضا شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:28 ق.ظ http://island1383.persianblog.ir

کاش می شد سرزمین عشق را / در میان گامها تقسیم کرد / کاش می شد با نگاه شاپرک/ عشق را بر آسمان تفهیم کرد/ کاش می شد با دو چشم عاطفه / قلب سرد آسمان را نوازش کرد / کاش می شد با پری از برگ یاس / تا طلوع سرخ گل پرواز کرد / کاش میشد با نسیم شامگاه / برگ زرد یاس ها را رنگ کرد / کاش می شد با خزان قلبها / مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد / کاش میشد در سکوت دشت شب / ناله غمگین باران را شنید / بعد دست قطره هایش را گرفت / تا بهار آرزو ها پر کشید / کاش می شد مثل یک حس لطیف / لا به لای آسمان پر نور شد / کاش میشد چادر شب را کشید / از نقاب شوم ظلمت دور شد/

رضا دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ب.ظ http://island1383.persianblog.ir

سلام به اربعین و زائرانش و سلام بر اندوه های دل آنان که به سوغات بر مزار کشتگان عشق بردند و به مویه نشستند...اربعین شهادت سید الشهدا را تسلیت عرض میکنم وبه سوگ می نشینیم التماس دعا…….
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا...در خاک خون طپیده میدان کربلا ...گرچشم روزگار به او زار می گریست ...خون میگذشت از سر ایوان کربلا...نگرفت دست دهر گلابی به غیر از اشک ....زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا ....چون خون ز حلق تشنه ی او برزمین رسید..جوش از زمین بذروه عرش برین رسید ..نزدیک شد که خانه ی ایمان شود خراب ....ازبس شکستها که به ارکان دین رسید...هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال ..او در دلست و هیچ دلی نیست بی ملال ...جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا....در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند..عرش آن زمان به لرزه در آمد که چرخ پیر ..افتاده در گمان که قیامت شد آشکار ...شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت..چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد.......
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لاجعله الله اخر العهد منی لزیارتکم...

رضا --- یک قلب پاک پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:38 ب.ظ http://island1383.persianblog.ir

با سلام و درود بر شما و قلم توانمندتان بسیار زیبا و شیوا عالی مثل همیشه آرزوی موفقیت روز افزون و تندرستی و کامروای شما را دارم در پناه حق ...
پیش پای نو بهارم، بامن از گلها بگو ............
پشت پرچینهای باغ از رقص بلبلها بگو.........
از شمیم عطر گلها زباغستان دل بگو ........
از شقایق های عاشق ، عطر سنبلها بگو .....
از غرور غنچه امید و این دلهای وابسته بگو .......
با من از رگبار باران بیقراریهای ابرها بگو .......
از تلاطمهای دریا ، صبر ساحلها بگو ........
از پرپر شدن هزاران گل در این خاک بگو .....
بازهم از ریشه جوشان این گلها بگو .......
از لب خندان اشک شوق گلهای سرخ بگو .....
کاروان گل رسید ، از عشق محملها بگو ...........
از گل محمدی که می راند مرا تا خاطره بگو ......
از من و تو ، شعله جانسوز محفلها بگو .........

ممنونم دوست عزیز

فریده چوبچیان لنگرودی یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:32 ق.ظ http://atr-e-shemshad.blogfa.com

سلام

موفق باشید شاعر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد