انرژی عشق و تجلی انسانیت

بیایید از یاد نبریم: عشق لطافت است. یک روح سخت ، اجازه نمی دهد دست خداوند آنرا مطابق میل خود شکل بخشد.

انرژی عشق و تجلی انسانیت

بیایید از یاد نبریم: عشق لطافت است. یک روح سخت ، اجازه نمی دهد دست خداوند آنرا مطابق میل خود شکل بخشد.

Million Years Ago..!!


خب بزار ببینم چی ها رخ داده!!..

تا پایان مهر تو طاعتی بودم.. الانم دو هفته س که آزمایشگاه سینام

داشتم فک میکردم چرا قبلا که الزهرا و 17 شهریور میرفتم اونقدر حس خوبی به کارم داشتم؟!

الان دارم لحظه هارو میشمرم که دیگه نرم!!

هم پشیمونم که رفتم اینجا و هم واقعا نیستم!!!

این روزا حقیقتا یه مرگیم هست

ینی همممممه ی آدما تو دوراهی انتخاب قرار میگیرن؟!

برم یا نرم؟ انجام بدم یا ندم؟ بگم یا نگم؟..


I miss the air; I miss my friends

I miss it when life was a party to be thrown

but that was a million years ago...


انگار ساااالها خوابیدم و یهو بیدار شدم 

همه چی همینقدر دوره..

همه چیز خییییلی دووووووووور بنظر میاد..

دوووووووور...

نمیشه تکون خورد انگار..

کاشکی همه ی اینها فقط یه کابوس بود و یهو بیدار میشدم میدیدم

منم یه پاریس هیلتونم!!


دنبال یه سری تغییراتم

حتی اگه مثلا تغییر سلیقه موسیقیاییم باشه

یا مثلا شاید حق با امیر باشه و اوکی باشه که با سیگار خودمو آروم کنم!!

چون اینطور که میگن دنیا دو روزه!!

دلم تغییرات بزرگ میخواد

دلم میخواد بیدار شم و ببینم منم یه پاریس هیلتونم..


متاسفانه وسط نفس کشیدن گیر افتادم!


خب بزار ببینم الان کجام؟!!..

فردا 28 ام صفره و تعطیلم.. فقط مونده 4 و 5 شنبه و بعدش میتونم دیگه نرم سرکار!!

دلم میخواد این آخرین تلاشم تو زندگی بوده باشه!!

دلم میخواد بتونم که دیگه پانشم!!

طبق معمول سراسر زندگیم الانم باز دلم گرفته و حسرت چیزیو میخورم که نمیدونم چیه

دیگه واقعا هم اهمیت نمیدم

فقط کاشکی میشد یه لحظه "نیستی" رو به زبون آورد و "نیست" شد


یه کلکی این وسط سوار شده که آدمیزاد نمیدونه از کجا خورده!

خدا به آدم حق "انتخاب" داده؟!!

این حق فقط در این حده که یه سیب و یه موز بزاری جلو میمون و بگی "انتخاب" کن..


از طرفی دیگه دلم نمیخواد پای خدارو بکشم وسط

متاسفانه هنوز هم بهش معتقدم..

متاسفانه هنوز هم میتونم احساسش کنم..

متاسفانه خیلی خیلی خسته م..


1400


امروز دهم مرداد هزاروچهارصده

همچنان همه چیز تکراری و ملال آوره

حتی عاشق چیزها و افرادی هستیم که غالبا ملال آورند!

یه بخشی از کشور آتیش گرفته، یه بخشیو سیل با خودش برده

یه بخشی خشک شده و آب نداره یه بخش بزرگی هم مریضه

دنیا هم همینجوریه

ترکیه و آمریکا آتیش گرفتن

اروپا تو سیل غرق شده

از کوچکترین اتم ها گرفته تا بزرگترین کهکشانها تو یه چرخه ملال و عذاب گیر کردن

یکی میگه واکسن بزنین دو نفر میگن نزنین

دنیا و ماورا بازیچه دست یه عده قمارباز شدن!

اونوقت ما به موفقیت در کسب و کار و زندگی فک میکنیم! با اجازه کی؟!

مطمئنا هدف از زندگی نمی تونه بی بندوباریه صرف باشه!

اما میشه از "اپیکوریسم" الهام گرفت

هدف از زندگی رضایت و آرامش ساده و بدون پیچیدگیه

آرامش دراز کشیدن در ساحل 

رضایت خریدن کتاب مورد علاقه یا ازدواج با شخص مورد علاقه!

انگار همه چیز بسمت نابودی در جریانه.. حسش که اینه

حداقل میخوام قبل از سقوط به ورطه نیستی کتابمو تموم کنم

میتونم حین خوندن کتابم قهوه هم بخورم

و موتزارت گوش کنم

و تصور کنم که چقدر همه چیز در آرامشه

و دردی حس نکنم

و به ناگاه سقوط و سیاهی و سرانجام...

اینچنین به انجام رسیدنم آرزوست و سعی میکنم به همین مسیر بچسبم