-
بازگشت همه به سوی اوست!
یکشنبه 3 دیماه سال 1396 12:58
تصور همچین چیزی رو نداشتم اما گمونم دوباره ایمان آوردم! خانم اسکاول شین میگه: خداوند را حمد گویید زیرا که رحمت او تا ابدالاباد است.. زیرا که جنگ از آنِ شما نیست بلکه از آنِ خداست. هیچ چیز زیاده از حد ناچیز یا زیاده از حد عظیم نیست! در ذهن الهی از دست دادن وجود ندارد. پس محال است چیزی را که حق من است از دست بدهم. آنچه...
-
زندگی یعنی من، همه چیز، همیشگی و پوچی!
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1396 18:55
خوب بالاخره وقتش رسید، باید اعتراف کرد! به انتها رسیده ام به نهایتِ نهایتِ نهایتِ "زندگی" که فقط میتونه مثل اسمش "انتزاعی" باشه! "واژه" باشه اما نه قدرتمند! از بین انواع رنگ ها، "بی رنگ" باشه! بی اعتنا به اقسام صداها، "سکوت" باشه! دهن کجی کنه به نور و "ظلمت"...
-
کاشکی و کاشکی!!
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1396 22:31
قدیما! فک می کردم آدما یه جایی از زندگیشون "اشتباه" می کنن بعدش "حسرت" می خورن واقعا واقعا تازه فهمیدم که اینطور نیس! حسرت خوردن ربطی به اشتباه کردن یا نکردن نداره که نمیدونم بگم خوشبختانه یا متاسفانه؟! هر روز که میگذره فشار دستهای اون خاطرات خیلی ناب رو بیشتر دور گلوم حس می کنم! "غافل از...
-
دچارم!
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1396 21:00
امشب شب نوزدهم ماه رمضانه گواهی میدم که هنوز عاشقتم؛ مولای عشق! درود بر تو ای علی، ای عشق این روزا بطور حال به هم زنی کتاب می خونم خدا گفت: بخوان! چون تنها راه نجات آدم از سرگشتگی و هر کوفت دیگه ای که برخلاف خواسته ات "احساس" میکنی، همین خوندنه به خواندن "دچارم"!...
-
عشق در یک نگاه!
چهارشنبه 16 فروردینماه سال 1396 20:25
نه به عشق در یک نگاه معتقدم نه به سال های سال مثلا عاشقی! نه به هزار بار تایپ: لعنتی کاشکی همین الان بودی! هرروز به درازای یک نگاهه! قسم به هاله ی عشقش! کافیه که "باشی".. انگار هرچند سالی که گذشت بی آبروشدن همه ی سال های بی کسی! به لحظه هاست که "حضور" میده اعتبار "بودنت"! نه شعار میدم نه...
-
همچنان درحال استحاله ام!!
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1395 17:23
10 سال گذشت! دو روز دیگه تولد 10سالگیه اینجاست یک هفته پیش تولد خودم بود مدام در حال تغییر و استحاله از کجا به کجا، از چی به چی رسیدم! گمان نکنم این پایانش باشه اگه تغییر و تبدیل نبود پوسیده بودیم! آدم دلش میخواد میتونست همیشه به "آرمانهاش" متعهد باشه اما نه جداَ دیگه حوصله آدمای "بیشعور و درب و...
-
پری دریایی کوچولو!
جمعه 17 دیماه سال 1395 10:54
صادق هدایت حس خوبی بهش دارم، حیف که آخرش بد تموم شد، که اگر نمیشد احتمالا الان این حسو بهش نداشتم! حس صادق هدایتی! بهتره بگم جز حس صادق هدایتی؛ حس دیگه ای نیست! همه احساسم مث حباب ترکیدن! مث پری دریایی کوچولو! نمیدونم تازگیا آسمون انقده به زمین نزدیک شده یا قبلا بهش توجه نکرده بودم! کافیه دستتو دراز کنی تا آرزوهاتو...
-
کاشکی عقاید و آرمانهامو به وعده و وعیدها نفروشم!
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1395 15:48
محرم امسال اصلا واسه عزاداری نرفتم بیرون، تجربه های ناخوشایند سالهای قبل بدجوری حالمو گرفته بود. دیگه تحمل نداشتم ببینم انگاری مردم اومدن پیک نیک!! اما امروز که روز عاشوراست رفتم ببینم چیزی از عزای حسینی عایدم میشه؟! در بیرون رفتن امروز چند تا نکته وجود داشت: یه دختر چادری یه سری تراکت درمورد "حجاب" آماده...
-
نیهیلیست نیستم!
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1395 20:29
باران زمزمه کرد.. باران زمزمه کرد.. برای فهمیدنش به دلت گوش کن دلی که نیش خورده حرف بارانو میفهمه به "همه چی" اعتباری نیست! اعتبار تو "هیچی" یه در میزنن درو وا نکنی باز یکیه که اسمش .. شخصا به "هیچی" معتقدم نه که نیهیلیست باشم من عاشق "تکبر"م اما انگار امکانش نیست! صبور باش و...
-
شیداترین شیدای عالم!
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1395 00:52
صداقت، آواز صداقت، نوا صداقت، ساز صداقت، سوز صداقت، غم نبود! صداقت، پَر صداقت، بال صداقت، پرواز صداقت، خیال صداقت، وهم نبود! صداقت، ابر صداقت، قطره صداقت، شُرشُر صداقت، باران صداقت، نمناک نبود! صداقت، دل صداقت، جان صداقت، روان صداقت، روح صداقت، خون نبود! صداقت، دیده صداقت، نور صداقت، شور صداقت، شرور صداقت، کور نبود!...
-
روزگاری که شعر می گفت!
شنبه 23 مردادماه سال 1395 21:23
در تلاش برای بقا؛ شعر میگم.. روزگار رو شناختم روزگار شعر میگفت همه نُقلِ شعر می جویدن چشامو باز کردمو دیدم شاعری حرفهامو با خودش برد! پرده های مغزم غبارآلود حفره های قلبم پرازدحام با کلمات درهم، سرگردانم شاعری حرفهامو با خودش برد! مشتی کلمه می پاشم حرفی درکار نیست آواهایی نامفهوم و سایه دار در این شلوغی وجودم تنهاست...
-
هوای دلم تکراریه!
دوشنبه 18 مردادماه سال 1395 20:45
تکرار را تکرار میکنم؛ هوای دلم ابریه تکرار را تکرار میکنم؛ انگار همه جا صورتیه! در انزجار از خاکستریه تکرار به رنگ پناه میبرم! تکرار را تکرار میکنم؛ هوای دلم ابریه چشام فقط برق میزنن باریدن کفایت نمیکنه! تکرار را تکرار میکنم؛ هوای دلم ابریه برای فکر کردن مجبورم فکر نکنم! اونی که دنبال یه قصه ی خوبه صبرش اندازه ی صبر...
-
جستجوی گیلگمش وار من
دوشنبه 14 تیرماه سال 1395 15:50
نه اعتراض می کنم نه شعر میگم نه تکذیب می کنم و نه حتی تهذیب! در جستجوی گیلگمش وارانه ی خودم به "سکون" رسیدم حتی درد هم تسکین دهنده نیست حتی خشم هم تسکین دهنده نیست فقط گواهی میدم! به حضور تو .. بگمانم به مقصود نزدیک شدم اما من به "سکون" رسیده ی سردرگمم در سکوت به "سکون" گرفتار!...
-
"صادق" نیستم من "شیدا"م!
شنبه 28 شهریورماه سال 1394 14:11
آناتول فرانس معتقده: "دانایی سرچشمه شادیست" فک کنم شعار ریونکلایی ها هم همین بود: "دانایی تواناییست" باید همچین چیزی بوده باشه من که نمیخواستم فیلسوف بشم! نمیدونم این بهای فیلسوف شدنه یا دانا شدن؟! به هر حال قرار بود نتیجه ی "دانایی" خوشایند باشه شایدم بسی چسبییییییدم به...
-
من نه منم!
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1394 21:30
احساس میکنم دیگه زیادی بوده م.. حتی نیهیلیستم نیستم.. فقط خاطره سیگارمو خواهم داشت.... " و تو ای تنها محبوب من ای دانه سرخ و کوچک گندم، پیکار ما دشوار است، زندگی دشوار، اما تو با من خواهی آمد " ------------------------------------------ پی نوشت (1): شعر از پابلو نروداست پی نوشت (2): تا حالا بهش فک نکرده بودم...
-
نه ممنونم .. حرفی واسه گفتن نیست!!
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1393 15:13
آره فعلاً تو این فازم: نه ممنونم.. حرفی واسه گفتن نیست!! چی شد به اینجا رسیدم؟! هیچی مگه حتما میبایست دنیا کن فیکون بشه؟ خو آدم که بیخود به یه همچین ناکجایی نمیرسه همین حرف دلیل خوبیه که بخوام چیزی نگم درسته؟ معلومه که آدم بیخود به اینجا نمیرسه. حتما یه طوری شده که گفتنی نیس. پس بیخود ازم دلیل نخواه آهااان پس جدی جدی...
-
کشف دنیای برفیم!
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1392 21:07
الان داشتم آسمونو تماشا میکردم دیدم کلی ستاره توش چشمک میزنه، انگار نه انگار که تا دیروز کلللللللللی برف باریده. هوا صاف و پر از اکسیژنه. اگه دیروز نمی رفتیم پارک و حسابی برف بازی نمی کردیم عمیقاً دلم می سوخت. فکرشم نمی کردم انقده خوش بگذره، نمی دونم واسه این بود که کودک درونم خیلی اکتیو بود یا اینکه فقط میخواستم...
-
به سکوتی عظیم دچارم...........!!
دوشنبه 21 مردادماه سال 1392 00:50
به سکوتی عظیم دچارم و حس می کنم که توی این عذاب رها شدم.... "خدا" ای بزرگترین، پس .....؟! و "من" همچنان رها شده!! ....... عجیب و ناممکن بود!!.... و به ناچار همچنان "سکوت" می کنم.....
-
آب را گل نکنیم...
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 19:36
در فرودست انگار، کفتری میخورد آب یا که در بیشه دور، سیرهیی پر میشوید یا در آبادی، کوزهیی پر میگردد آب را گل نکنیم شاید این آب روان، میرود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب زن زیبایی آمد لب رود، آب را گل نکنیم روی زیبا دو برابر شده است چه گوارا این آب چه زلال این رود...
-
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 14:46
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم تو را به خاطر عطر نان گرم برای برفی که آب می شود دوست می دارم تو را برای دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم...
-
"تو" یعنی ...
جمعه 14 بهمنماه سال 1390 12:48
اصرار کردم: نرو ، پرسید: از من چی میخوای؟ تو دلم داد زدم: آرامش!!
-
تبعات شکست نهضت جنگل!!؟
یکشنبه 29 آبانماه سال 1390 21:33
زمان زیادیست که به این موضوع فکر میکنم که گیلان بعد از میرزا دیگر کوچکترین اختیاری از خود ندارد و اگر هم عمران و آبادانی بصورت مقاطع کوتاه در این استان صورت گرفته بیشتر از سیاست های دولت های وقت بوده و همیشه دیگران و گیلان نشناسان در راس تصمیم گیری ها برای گیلان بوده اند تا جایی که گیلان زمین از نظر توسعه اقتصادی و...
-
مسئولیت انسان بودن!!
شنبه 30 مهرماه سال 1390 23:13
زندگی نه از خواسته ها ،که از اعمال انسان ساخته می شود وقایع اجتناب ناپذیر همیشه اتفاق می افتند . برای غلبه بر اجتناب ناپذیر ، به نظم و صبر نیاز داری؛ و امید . وقتی امید وجود نداشته باشد ،آدم نمی تواند نیرویش را برای مبارزه با غیرممکن هدر بدهد . مسئله، امید به آینده نیست؛ مسئله، بازآفرینی گذشته است . بازسازی زندگی...
-
الا ترنم بهاری خدا کند که بیائی
دوشنبه 28 دیماه سال 1388 22:12
_ می خواهم روحم را آزاد کنم تا بتواند از تمامی عطایای یک روح لذت ببرد. هنگامی که چنین چیزی ممکن باشد، سعی نمی کنم پستی وبلندی های ماه را بشناسم، و یا پرتوهای خورشید را تا سرچشمه شان پی بگیرم. نمی کوشم زیبایی یک ستاره، یا انزوای تصنعی یک انسان را درک کنم. آن گاه که رهایی روحم را بیاموزم، از سپیده دم پیروی می کنم و در...
-
تجلی عشق.....
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 12:31
مولای سبز پوش ای اعتبار عشق شاعرتر از بهار، ای تک سوار عشق در اشکریز باغ، وقتی که گل شکست وقتی که آفتاب، در من به شب نشست نام عزیز تو، فریاد باغ بود یاد تو در کوسف، تنها چراغ بود شب بی دریغ بود، من تلخ و ناامید تو می رسیدی و خورشید می رسید وقتی پرنده ها دلتنگ می شدند، دلتنگ می شدی وقتی شکوفه ها بی رنگ می شدند، بی رنگ...
-
و بشر الصابرین....
دوشنبه 25 خردادماه سال 1388 20:13
چرا خداوند مردم را آزمایش مىکند؟ صابر کیست؟ خداوند سبحان در آیه 155 سوره بقره در مورد آزمایش انسان سخن به میان آورده و سپس صفات صابران را برمیشمرد که: "وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ * البته شما را به اندکی...
-
خدای من ! عشقم باش ...
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 12:45
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش خدای من ؛ تو لحظات خوشی بود که فهمیدم آدما برای رسیدن به جایگاه حقیقی انسانیت باید همیشه پرشور، شیفته و باعشق زندگی کنند ؛ اما همیشه تو آزمایشهای سخت زندگی هستش که این حقایق محک می خورن. خدای من ؛ یادم دادی که اگه تصمیمم رو برای زندگی با عشق...
-
حکمت عاشقی !!
یکشنبه 25 اسفندماه سال 1387 14:19
خدایا ، به من آرامش ببخش تا بپذیرم آن چه را نمی توانم تغییر دهم . به من شهامت ببخش تا تغییر دهم آن چه را می توانم . و به من فرزانگی ببخش تا تشخیص دهم تفاوت این دورا. سلام. سلام به اینجا ، به دنیای قشنگ دلم. خیلی وقته که واسه دلم ننوشتم! به این معتقدم که وقتی آدم حرفی برای گفتن نداره بهتره سکوت کنه اما جالبه که وقتی...
-
جلال انسانیت
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1387 13:52
_«چرا افرادی هستند که به راحتی از مشکلات بسیار بزرگ بیرون می آیند، در حالی که دیگران از مشکلات بسیار کوچک رنج می برند و در یک لیوان کوچک آب غرق می شوند؟ » رامش ، قصه ی زیر را تعریف کرد : _«یکی بود یکی نبود، مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود. وقتی مرد، همه می گفتند به بهشت رفته است، آدم مهربانی...
-
آرمانشهر ممکن است ؛ بشریت نمی تواند از این هم پایین تر برود!...
جمعه 6 دیماه سال 1387 21:29
صلح مقابل جنگ نیست . می توانیم حتی در میان سهمگین ترین نبردها، صلح را در قلب خود حفظ کنیم، چرا که برای رویایمان می جنگیم. وقتی یارانمان امیدشان را از دست می دهند، آرامش نبرد نیک، به ما کمک می کند ادامه دهیم... پائولو کوئلیو آرمانشهر ممکن است؛ بشریت نمی تواند از این هم پایین تر برود!... خدایا ، وقتی به آوای جانوران گوش...