انرژی عشق و تجلی انسانیت

بیایید از یاد نبریم: عشق لطافت است. یک روح سخت ، اجازه نمی دهد دست خداوند آنرا مطابق میل خود شکل بخشد.

انرژی عشق و تجلی انسانیت

بیایید از یاد نبریم: عشق لطافت است. یک روح سخت ، اجازه نمی دهد دست خداوند آنرا مطابق میل خود شکل بخشد.

هاری هالر

گاهی نمیشه به دیگران حرفای دلتو بگی
اما مدتیه نمیتونم به حرفایی که چسبیدن
کنج دلم برسم! دلم میخواد بهشون فکر
کنم.. تکلیفمو باهاشون مشخص کنم
و بعد بزارمشون کنار.. مگه میشه آدم نتونه
با خودش حرف بزنه؟!!
-------------------
با نسیم داشتیم پیاده‌روی می‌کردیم
از شهرداری پیچیدیم سمت کوچه‌ی
خاتم‌الانبیا.. یه بی‌خانمان واسه سگش
غذا بار گذاشته بود!! واسه سگش..
برگشتیم رفتیم از گاری کبابی کباب 
سفارش دادیم واسش با آب معدنی
دادیم به پسره‌ی سوپرمارکتی برد واسش..

با نسیم داشتیم میرفتیم فروشگاه
سرظهر بود.. پیاده‌راه شهرداری..
بابابزرگ بساطی داشت نون خالی 
میخورد.. رفتیم از رستوران کاروانسرای
قدیمی واسش زرشک‌پلو با آب معدنی
گرفتیم بردیم دادیم بهش گفتیم نذریه..

با نسیم سر خیابون نواب بودیم
یه پیرمرده بیخانمان داشت یسری
نون خشکه و چیزمیز میخورد
یه همبرگر تنوری واسش گرفتیم
با آب معدنی.. خودش رفت یه نوشابه
خرید..

با نسیم رفتیم مرادی آش بگیریم
یه آقاهه نشسته بود کنار پیاده‌رو
پرسیدیم آش میخوای گفتش اگه
میخواین کمک کنین لطفن یه روغن
یا تخم‌مرغ یا مایع ظرفشویی همچین چیزی
 بگیرین.. رفتیم از مغازه کنار یه روغن
با تخم‌مرغ خریدیم 
بعدشم یه آش واسش گرفتیم..

--------------------------
با نسیم #زندگی کردیم!
وقتی به #زندگی فک می‌کنم فقط 
همین لحظه‌ها ارزششو داشت که اون
لحظه وجود داشته باشم!

دلم میخواد بدونم عاقبت #هاری_هالر
چیشد؟
با #گرگ_درونش روبرو شد؟
به #آرامش رسید؟

داشتم فک می‌کردم خیلی از #حسامو
ازدست دادم..
خیلی از #حسای_مخرب مو از دست دادم!!
آیا زندگی عمدن و آگاهانه منو به این
مسیر کشوند؟ به مسیر پرفراز و فرودی
که حسای مخربمو از بین ببره؟
نمیدونم این عدم تعلق خاطرم به زندگی
خوبه یا نداشتن #شوق_زندگی بده؟
آیا گرگ درونم مرده یا خودشو به اون
راه زده؟
آیا حسای مخرب نشانه وجود گرگ درونن؟
آیا اون افکار چسبنده‌ای که به مغزم فشار
میارن اما بروز نمی‌کنن همون زوزه‌های
گرگ درون نیستن؟!
نه اون هنوز نمرده!
چنگالشو دور گردنم حس می‌کنم!
به #مرده_ها غبطه می‌خورم
-----------------------------
پ‌.ن: هنوز به نتیجه نرسیدم
پ.ن:کاشکی زندگی میزاشت برم
پ.ن: هوس نون داغ کارتون #پرین رو کردم که از روش بخار پامیشد
پ.ن: دلم انشا نوشتن میخواد
پ.ن: دلم کارتون #ممول_دخترمهربون میخواد
پ.ن: دلم گرمای زندگی میخواد
پ.ن:دلم آرامش زندگی در طبیعتو میخواد

کلم کاهو خیارشور !


تقویم گوشی هم گاهی حرفای جالبی می‌گه:

این لحظه پیرترین سنی هستی که تا‌به حال 

بودی و جوان‌ترین سنی که تاابد خواهی بود..


یه پیجی یه پستی گذاشته بود درباره خود.کشی

اینکه یه انتخابه که ازقبل گرفته شده و هیچ 

عقوبتی نداره و حتی می‌تونه راه‌گشای بقیه

باشه!! 

ینی رکورد چرت‌ترین پست سال می‌رسه

به همین!!

خودکشی فقط یه راه فراره که فقط بی‌مسئولیتا

انتخابش می‌کنن.. انتخاب آدمای خودخواه..


ممکنه یکم نارسیست باشم اما نه سلفیش!

چقدر همه چی حوصله سربره

اما بطرز عجیب و غافلگیر کننده‌ای هم‌صحبتی با 

 بعضیا حال‌خوب‌کنه!! 

دنیا بدون وجود آدم حسابیا حتی قابل تصور

هم نیس.. انگار تقدیرشون اینه که مسهل دنیا

باشن!! 

امروز یه جمعه‌ی کسالت‌بار ولرم بود

انگار به هیشکی خوش نگذشته

منکه کل روز خواب بودم

عجیبه که الانم خوابم میاد


آدامس موزی

وارد پاییز شدیم انگار
 اما قراره بهار شه!
بعده اینهمه سن و سالی که ازم گذشته 
دیگه امید به ادامه خیلی حال‌به‌هم‌زنه..
هیچوقت #شوق_زندگی رو درک نکردم و 
انگار قراره درک هم نکنم!
عجب تابستونی بود!
موهامو کوتاه کردم بالاخره بعده سالها
تغییر خوبی بود!
یه بی‌اف حسابی داشتم بعده سالها
ماجرای خوشایندی بود!
یه بی‌اف خرپول داشتم بعده سالها
تکرار جالبی بود!
و الان باز همچنان خودمم...

بعده مرور سالهایی که گذشتن میتونم
درک کنم که همش برنامه‌ی #آماده_سازی
بوده.. چقدررررر کوفته شدم...

دلم میخواد یه عااالمه شعر بگم اما 
میدونم تهش دلم سبک نمیشه!

کاشکی #ببری و #برفی رو میاوردیم بالا
همسایه‌های داغون خیلی رو نرون..

حس می‌کنم جایی تو شهر نیست که 
دلم بخواد برم .‌. بالاخره باید یه جایی
یه گوشه باشه که وقتی حال و حوصله 
نداشتی بری اونجا قدم بزنی 
یا چایی بخوری 
یا کتاب بخونی
یا موسیقی گوش کنی
یا طراحی رنگ‌آمیزی کنی
...

هررر کاری که ازم برمیومد برای 
ادای دین این نفسی که در وجودمه
انجام دادم.‌. 
معتقدم هر روحی با خواست و اراده
خودش سفر زندگی رو انتخاب میکنه
نمیدونم چرااا همچین خبطی کردم
اما بیشتر از این ادامه دادنش
دیگه انصاف نیست!
هم اعتراف کردم که گوه خوردم
هم تلاش کردم
امیدوارم به تهش رسیده باشم

یعنی الان مامان سر چی باز قشقرق
راه انداخته؟
چرااا باید باز صداشونو بشنوم؟!!

بازم قراره مهمون بیاد...
بازم همون مسائل قدیمی...
خدایا منکه می‌دونم وجود داری
حقیقتا بس کن دیگه..

تابستونو دوس دارم چون گرماش
اجازه نمیده وقتی از درون سردته
یوقت فریز شی..

بارون پاییزو فقط توی روز دوس دارم
شباش خیلی تلخه..

حتی تصور زمستون هم باعث
میشه فریز شم.. 
هم از سرماش هم دلتنگیش..

خدا کنه اسیر #حسرت نشم
همیشه همه تلاشمو کردم تا حسرت نخورم
اما کنترل یسری چیزا از دست آدم
خارجه.. و حسرت هم دقیقن از همون
نقطه وارد میشه..
تا حالا تو زندگیم #حسرت نخورده بودم!
انصاف نیس..
................................................
پ.ن: #معنای_زندگی! کاشکی کسی یا چیزی
بود که جاش میزدم..

پ.ن: بعده مدتها #آدامس_موزی 

پ.ن: دلم میخواد حداااقل یه فیلم خوب
ببینم.. مث اینتراستلار بچسبه دیدنش
یا مثل کیل بیل یا پیانیست..

پ.ن: الان بستنی حالمو بهتر می‌کنه یا
شایدم همین فلافلی که سجادی 
داره میاردش..